قرآن و معصومان
خوانندگان محترم توجه داشته باشد که این صفحه پوشش دهنده مطالب قرآن و معصومان می باشد.
حضرت رسول اکرم (ص)
حضرت علی (ع)
باز هم سلام
از اينکه دوبار
مزاحمتان شدم و باعث ملال خاطرتان شدم شرمنده ميباشم.
پاسخي که شما به
من داده ايد به صورت زير ميباشد :
پاسخ ناجي کرد :
برادر گرامي (با تمام احترامي که برايتان قائل هستم) باز هم متاسفانه روي آورديد
بنده و تمام اهل سنت و جماعت در متواتر بودند حديث هيچ شکي نداريم اما اين که
منظور از کلام پيامبر در آن خطبه چه بوده مهم است که به صورت کامل در اين پست شرح
داده شده است که شما را به بردباري و مطالعه ي دقيق آن دعوت مي کنم .
برادر عزيز من ؛
من تمامي متن شما را خوانده بودم و از اينکه شما پاسخ من را کامل نخوانده ايد در
شگفت هستم.
من که نگفته ام
تمامي بزرگان اهل سنت مولي را در قبال حضرت علي سرپرست گرفته اند ؛ حال اگر اين
طور بود که در جهان امروز بحث شيعه و سني منتفي بود ، من مثلا نام غزالي يکي از
عالمان اهل سنت است را آوردم که اين واقعه را بيان کرده بود و مولي را در قبال
حضرت علي عليه السلام سرپرست گرفته بود و حتي جمله اي که عمر به حضرت گفته بود نيز
آوردم.
چرا شما اين
گونه برداشت ميکنيد.چرا ميخواهيد من را ادمي تعصبي و ناصبور جلوه دهيد.
اما شبهاتي که
از کتاب عيانات اورده ايد و جواب شبهات
شبهه شما : امّا بايد ديد كه چرا اين جمله (من كنت مولاه فهذا على
مولاه!) را در آن محل فرمود؟ و در واقع بايستى به روايات و تواريخ معتبر و متواتر
مراجعه كرد تا ديد كه چه مسألهاى پيش آمده بود كه باعث گرديد، پيامبر (صلي الله
عليه و سلم) چنين بگويد در غدير خم
جواب شبهه : 1- اين شكايت ارتباطي به
قضيه غدير خم ندارد و حدود ده ماه قبل از حركت پيغمبر به حجة الوداع بوده است.
قضيه مربوط به مدينه است نه در حجة الوداع ، خود بريده ميگويد : وقتي من وارد
مسجد شدم رسول خدا در منزل خود بود و برخي از اصحاب در مقابل در مسجد بودند اينها
همه نشان ميدهد كه اين قضيه ربطي به غدير خم ندارد و در همان مدينه اين قضيه
خاتمه يافت. معجم أوسط طبراني ، ج6 ، ص163 و معجم كبير طبراني ، ج18 ، ص128 و
مستدرك حاكم نيشابوري ، ج3 ، ص110
2-
اين قضيه نشان ميدهد كه صحابه عليه علي توطئه و سعايت كردند كه با عدالت صحابه
سازگاري ندارد. شما كه ميفرمائيد : الصحابه كلّهم عدول و هر كس نسبت به صحابه بد
بگويد فهو زنديق ، خود همين قضيهاي كه شما نقل ميكنيد دلالت ميكند بر توطئه و
بر سعايت صحابه بر ضد علي ، آيا سعايت از ديدگاه شما مخل به عدالت نيست ؟ شما كه
خواستيد غدير را زير سوال ببريد صحابه را زير سؤال برديد ، شما كه اهل بيت را رها
كرديد و صحابه را گرفتيد و ميگوئيد كه پيغمبر فرموده : اصحاب من مانند ستارگانند
كه به هر يك از آنها اگر تمسّك كنيد هدايت مييابيد ، آيا اين روايت درست است ؟
آيا يك مسلمان ميتواند با تمسك به اين دسته از اصحاب رسول خدا كه سعايت علي را
كردند تا او را از چشم پيغمبر بيندازند ، سعايت مسلماني را كند تا او را از چشم
مسلمان ديگر بيندازد . آيا قبول ميكنيد كه ما استناداً به عمل صحابه سعايت
مسلمانان را كنيم ؟ يا نه ، به اين نتيجه ميرسيد كه يك شعري انشاء كردهايد كه در
قافيهاش ماندهايد ؟ يا مي خواهيد گناه صحابه را با اجتهاد مثل هميشه ماست
مالي کنيد ؟
چه حرفي بالاتر
از چيزي که خودتان مي زنيد در حالي که کتاب عيانات خود مي گويد ((اين سه برخورد
بجا و قاطعانه علي (رضي الله عنه) با همراهانش)) آيا اين صحابه در زمان حيات پيامبر
اکرم به هر بهانه اي نمي خواستند با علي مخالفت کنند؟ منافقان از اين اتفاق مي
خواستند بازيچه براي تفرقه مسلمانان استفاده کنند و حضرت رسول براي جانبداري از علي
در غدير خم خطبه اي ايراد فرمود ، که ديگر اين منافقان نتوانند بعد از فوت پيامبر
هر بلايي را که بخواهند سر علي بياورند . آيا اين سندي بر مظلوميت علي نيست؟وقتي
در زمان حيات پيامبر اين چنين تنها است که همه به بدگويي او مي پردازند و تنها حامي
او پيامبر خداست ، حال اين علي بعد از پيامبر چه کند ؟ آيا مخالفان علي که در زمان
حيات پيامبر او را بد مي گفتند و مقابل کار بجا و درست او مي ايستادند بعد از فوت
پيامبر به راحتي نمي توانستند حق او را پايمال کنند ؟
3-
اين قضيه شكايت بريده و همچنين شكايت برخي از افراد باعث غضب پيغمبر شد . احمد بن
حنبل كه در مسندش ميگويد هر حديث صحيحي را من توانستهام در اين كتاب آوردهام ،
اگر روايتي را در صحيح من نديديد بدانيد كه آن روايت صحيح نيست از قول بريده ميگويد
: آمدم نزد پيغمبر و نامه خالد را به او دادم فرأيت الغضب في وجه رسول الله . آثار
غضب و خشم در سيماي پيغمبر مشاهده كردم. (مسند احمد (چاپ قاهره ، شرح حمزة احمد
زين) ، ج16 ، ص486)
اين كار
آقايان باعث شد كه پيغمبر غضبناك و اذيت شد ؛ آيه قرآن ميفرمايد :
إِنَّ الَّذِينَ
يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ
وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا(احزاب /57) آنها كه خدا و پيامبرش را ايذاء
مىكنند خداوند آنها را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور مىسازد، و براى آنان عذاب
خوار كنندهاى آماده كرده است
در بعضي از
روايات است كه وقتي بريده با اصحاب مشغول گفتگو بود كه لشكر پيروز شد اما علي فلان
كار و فلان كار را كرد ، رسول خدا كلام ما را ميشنيد
فخرج رسول الله
مغضباً و قال : ما بال أقوال ينتقصون عليّاً ؟ من ينتقص عليّاً فقد تنقّصني و من
فارقني فقد فارقني
پيغمبر در حالي
كه غضبناك بود از حجره بيرون آمد و فرمود : چه فكرهائي ميكنند كساني كه اين همه
از علي بدگوئي ميكنند ؟ هر كس از علي بدگوئي كند از من بدگوئي كرده است و هر كس
از علي جدا شود از من جدا شده است.( معجم أوسط طبراني ، ج6 ، ص163)
اين قضيه
باعث شد كه پيغمبر بفرمايد : علي ولي همه مؤمنين بعد از من است. من ينتقص عليّاً
فقد تنقّصني و من فارقني فقد فارقني ، هر كس از علي بدگوئي كند از من بدگوئي كرده
است و هر كس از علي جدا شود از من جدا شده است و همچنين جمله اللّهم وال من والاه
و عاد من عاداه (خداوندا کساني که علي را دوست دارند ، دوست بدار و آنها که
با او دشمني کنند دشمن بدار) که مولف عيانات مي گويد هيچ شکي نيست در حق حضرت علي
(ع) است و اين يعني خط بطلان بر عمل صحابه بعد از پيغمبر و يعني خط
بطلان بر تمام كساني كه جنگ خانمانسوز جمل را به راه انداختند و بيش از سي هزار
نفر را به خاك و خون كشاندند و يعني خط بطلان بر كساني كه18 ماه جنگ صفين به راه
انداختند كه نتيجه آن يكصد و ده هزار كشته از طرفين شد و يعني خط بطلان بر كساني
كه آتش جنگ نهروان را برافروخته كردند و چهار هزار نفر انسان در اين ميان كشته شد
بهه شما : از علماي اهل سنت کسي واقعه غديررا به معني سرپرست نياورده
است
جواب شما : در اينجا لازم ميبينم که اسامي چندين نفر از
علماي اهل سنت که واقعه غدير خم را بيان کرده اند و مولي را سرپرست گرفته اند نه
دوست بيان کنم :
1
ـ امام ابو حامد غزالي (505 هـ)
وي همانگونه كه
در شرح حال و شناخت شخصيت او ميآيد يكي از اعاظم و أكابر علماي اهل سنّت است كه
اين گونه ميگويد:
لكن حجت روي خود
را آشكار نمود و جمعيت مردم براي شنيدن متن خطبه حديثي كه در روز غدير خم كه مورد
اتفاق همه ميباشد جمع گرديدند. [در آن خطبه] پيامبر ميفرمايد: «هركس من مولاي
اويم علي مولاي اوست». همين جا بود كه عمر به علي گفت: يا ابا الحسن! تبريك،
تبريك! از اين به بعد تو مولاي من و مولاي هر زن و مرد مؤمني گرديدي.
اين سخن عمر در
حقيقت تسليم در برابر امر و رضايت و تحكيم آن بود. امّا بعد از آن بود كه هوي و
هوس براي حبّ رياست بر او غلبه كرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرارها و
پيمانها در خفقان هوي و هوس و زد و خورد نيزهها و ازدحام اسبها و سپاهيان و
لشكر كشي براي فتح كشورها فراموش شد و آنها از شراب هوي و هوس سيراب گرديدند.
و به همين خاطر
بود كه مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشتند و عهد و پيمان خود را پشت سر
افكنده و آن را به قيمتي اندك فروختند.
مجموعة رسائل
الإمام الغزالي، كتاب سر العالمين ص483 ، طبعة مصححة منقحة، إبراهيم أمين محمد،
المكتبة التوفيقية.
سبط بن جوزي ضمن
تأييد انتساب كتاب سرالعالمين به غزالي عين كلام او را آورده و سخن او را بدون هيچگونه
ردّي نقل كرده است:
أبو حامد غزالي
در كتاب سر العالمين وكشف ما في الدارين ألفاظي شبيه به اين مطالب را در كتاب خود
آورده است. رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم روز غدير خم به علي گفت: «من كنت
مولاه فعلي مولاه».
اين سخن عمر در
حقيقت تسليم در برابر امر و رضايت و تحكيم آن بود. امّا بعد از آن بود كه هوي و
هوس براي حبّ رياست بر او غلبه كرد و او عمود خلافت را به دوش گرفت. و قرارها و
پيمانها در خفقان هوي و هوس و زد و خورد نيزهها و ازدحام اسبها و سپاهيان و
لشكر كشي براي فتح كشورها فراموش شد و آنها از شراب هوي و هوس سيراب گرديدند.
و به همين خاطر
بود كه مردم به همان اختلافات روز اوّل بازگشت نمودند و عهد و پيمان خود را به
پشست سر خود افكندند و آن را به قيمتي اندك فروختند.
تذكره خواص
الإمامة، ص 62.
ذهبي در حالي كه
تحت تأثير شخصيت غزالي قرار گرفته در مقام توجيه سخنان وي برآمده اين چنين
ميگويد:
نميدانم غزالي
براي اين سخن خود چه عذري خواهد داشت؟ ولي ظاهراً غزالي از اين نظر خود بازگشته و
دوباره از حق پيروي كرده است. و به راستي كه او از درياهاي علم است. والله اعلم.
سير أعلام
النبلاء، ذهبي، ج 19، ص 328.
2 .سبط
ابن الجوزي (654هـ
ابن حجر در
«الصواعق المحرقه» و سمهودي در «جواهر العقدين» اين مطلب را از كتاب او «تذكره
خواص الأمه في معرفة الأئمه» نقل ميكنند:
... (العاشر)
بمعنى الأولى قال الله تعالى: «فاليوم لا يؤخذ منكم فدية ولا من الذين كفروا
مأواكم النار هي مولاكم» أي: أولى بكم ... والمراد من الحديث: الطاعة المخصوصة
فتعين العاشر. ومعناه: من كنت أولى به من نفسه فعلي أولى به. وقد صرح بهذا المعنى
الحافظ أبو الفرج يحيى ابن سعيد الثقفي الأصبهاني في كتابه المسمى بمرج البحرين،
فإنه روى هذا الحديث بإسناده إلى مشايخه وقال فيه: فأخذ رسول الله بيد علي وقال:
من كنت وليه وأولى به من نفسه فعلي وليه. فعلم أن جميع المعاني راجعة إلى الوجه
العاشر. ودل عليه أيضا قوله عليه السلام: ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ وهذا نص
صريح في إثبات إمامته وقبول طاعته.
... معناي دهم
براي مولي به معنى أولى و سزاوارتر است. خداوند تعالى ميفرمايد: «فاليوم لا يؤخذ
منكم فدية ولا من الذين كفروا مأواكم النار هي مولاكم» در اين جا نيز مولي
به معني أولى و سزاوارتر به خود شماست.
پس مراد از حديث
غدير: اطاعت مخصوصة [از علي عليه السلام] است پس [براي حديث غدير] معناي دهم
متعين گرديد. و معناي آن اين است: كسي كه من براي او سزاوارترم از اين به بعد علي
بر او سزاوارتر است.
و به همين معنى
حافظ أبو الفرج يحيى ابن سعيد ثقفي اصبهاني در كتابش «مرج البحرين» تصريح نموده
است. وي اين روايت را با إسنادش به مشايخ خود روايت كرده و گفته:
رسول الله
دست علي راگرفت و فرمود: هر كس من ولي او بر او از خود او سزاوارترم از اين
به بعد علي بر او سزاوارتر است.
پس دانسته شد كه
تمام معاني كلمه «مولي»به معناي دهم بازگشت كرد.
و دليل بر
اين مطلب نيز سخن خود رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در ابتداي حديث غدير است
كه فرمود: «ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟»
كه اين سخن نص
صريح در إثبات إمامت علي و لزوم قبول اطاعت از او است.
سپس در ادامه
سبط ابن جوزي اين اشعار را نيز كه در باره غدير و امامت اميرالمومنين نزد رسول خدا
صلي الله عليه وآله وسلّم سروده شد را اضافه كرده است:
فقال حسان بن
ثابت:
يناديهم
يوم الغدير نبيهم * بخم فأسمع بالرسول مناديا
وقال فمن مولاكم
ووليكم*فقالوا ولم يبدوا هناك التعاميا
إلهك مولانا
وأنت ولينا * ومالك منا في الولاية عاصيا
فقال له قم يا
علي فإنني* رضيتك من بعدي إماما وهاديا
فمن كنت مولاه
فهذا وليه * فكونوا له أنصار صدق مواليا
هناك دعا اللهم
وال وليه * وكن للذي عادى عليا معاديا
ويروى أن النبي
صلى الله عليه وسلم لما سمعه ينشد هذه الأبيات قال له : يا حسان لا تزال مؤيدا
بروح القدس ما نصرتنا أو نافحت عنا بلسانك .
روايت شده وقتي
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم اين ابيات را از حسان شنيد به او فرمود:
اي حسان مادامي كه با اشعارت ما را ياري ميكني و به ما نفع ميرساني همواره به
واسطه روح القدس مؤيد باشي .
ونيز قيس بن سعد
بن عباده أنصاري اين اشعار را نزد امير المؤمنين عليه السّلام در صفين سرود:
قلت لما بغى
العدو علينا * حسبنا ربنا ونعم الوكيل
علي إمامنا
وإمام * لسوانا به أتى التنزيل
يوم قال النبي
من كنت مولاه * فهذا مولاه خطب جليل
إن ما قاله
النبي على الأمة * حتم ما فيه قال وقيل
و نيز كميت اين
اشعار را سرود:
نفى عن
عينك الأرق الهجوعا * وهما يمترى عنه الدموعا
لدى الرحمن يشفع
بالمثاني * فكان لنا أبو حسن شفيعا
ويوم الدوح دوح
غدير خم * أبان له الولاية لو أطيعا
ولكن الرجال